قسمت سوم در ادامه مطلب...دیگه حالم خیلی بد شد چشامو اروم بستم..
**********
صدای زیادی بالای سرم بود گلوم یکم میسوخت چشامو اروم باز کردم یهو شیشتا چشم جلوم دیدم ترسیدم یه جیــــــغ بلند زدم اوناهم همراه من جیغ زدن
رویا:بابایی بابایی خاله بیدار شد
رایان اومد سمت تختم
رایان:به هوش اومدی؟حالت خوبه؟
من:ا شیطنت عشق...
ما را در سایت شیطنت عشق دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 7nargesp79c بازدید : 173 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 15:21